** بعد از ظهر با دکتر که حرف میزدیم پرسید استرس یا نگرانی هم داری ؟ گفتم زیاد ... میتونم بگم توی دلم آشوب میشه اما به رو نمیارم ... میپرسه آخرین بار کی اینجوری شدی ؟ میگم همین دو ساعت پیش که حرفهای آقای ابطحی رو خوندم ... میگه ای وای عکساشم دیدی ؟ میگم آره ... به تاسف سری تکون میده منظور دکتر این عکس بود
آره آقای ابطحی عزیز ، باید بگم خوندن خبرهای ایرنا یا فارس چیزی رو به من تلقین نمیکنه ، دیدن خبرهای رسانه میلی هم باعث نمیشه من چیزی رو باور کنم ... چیزی که من باور میکنم اون لپهای گلی و خنده و اون چشمهای براقه که امروز ندیدمشون ...
** یکی از آشناها توی حوادث پنجشنبه به شدت توسط 5 نفر کتک خورده و کلی باتوم نوش جان نموده ... فقط حواسش به سرش بوده که سرش ضربه نخوره ... میتونم بگم شانس آورده ...
** اینم محض اطلاع : فردا ساعت 11 تجمع خانوادههای زندانیان، جلوی دفتر رئیس قوه قضائیه.... آدرس: خیابان ولیعصر، روبهروی خیابان جامی، خیابان پاستور شرقی، روبهروی مجمع تشخیص مصلحت نظام، دفتر آیتالله هاشمی شاهرودی.
** آخه اینو ببین ... این بیچاره ها که از آفتابی بودن یا نبودن بیرون هم خبر ندارن اونوقت چه جوری از هوشمندی افراد مطلع شدن؟!
** کسی میدونه من از محیط این تو که من میبینم شما نمیبینی از کجا میتونم کامنتامو ببینم ؟!!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
به به به
پاسخحذفچه نوشای نازی
سلام عزیزم...مرسی از آدرس
پاسخحذفخونه ی جدیدت مبارک
پاسخحذفسلام خوبی ممنون از ادرس میتونم لینکش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفبه به مبارکه
پاسخحذفسلام
پاسخحذفخونه نو مباركه
اينجا را بخون شايد به كارت بياد (البته جواب سوال تو نيست)
شرمنده ادرس را نگذاشتم، اينجا را منظورم بود كه بخوان:
پاسخحذفhttp://web3b.wordpress.com/2008/12/17/export-import-blogger-wordpress/
ديشب حوالي ساعت دو و نيم يه صدايي اومد ولي هنوز از كسي راجع به بمب چيزي نشنيدم
پاسخحذفسلام! منم حسابی متاسف شدم! خدائی مغزشون خوب کار میکنه وقتی دیدن پروژه اعتراف تلویزیونی دیگه کاربرد نداره اومدن سرغ اینیکی! وبلاگ نو مبارک
پاسخحذفمــرسي از آدرس ... من همچنان خاننده ي خاموشت خواهم بود :دي
پاسخحذففونت متنات كوچولو نيست يه كم ؟؟؟؟
خواننده :دي والا من بي سواد نيستم !!!! :دي
پاسخحذفاینجا چه خفنه!!!
پاسخحذفقربونت برم خانومی؟؟؟
پاسخحذفخونه ی جدید مبارک ....حیف که شکلک نداره؟؟؟؟
سلاممممممممممممممممم
پاسخحذفمباركه
از وقتي آقاي ابطحي اين صحبتا رو كرده خيلي اعصابم خورده
نه از اينكه چه حرفايي زده
از اينكه چه جور يه آدم بيگناه رو اذيت كردند كه مجبور به گفتن چيزايي شده كه خودشم با گفتن اونا قلبش آتش ميگرفته